کد مطلب:318996 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201

شرح زندگانی شوقی افندی
شوقی افندی دختر زاده ی عبدالبهاء در سال 1314 هجری تولد یافت وی مدتی چند به علوم ادبیه پرداخت و پس از مرگ عباس افندی در سال 1340 هجری قمری طبق وصیت نامه جدش عبدالبهاء به مقام ولی امر الله و ریاست بیت العدل منصوب گردید!! مادر وی ضیائیه دختر بزرگ عبدالبهاء بود شوقی افندی دارای كتاب نیست ولی لوحی به نام لوح شوقی افندی دارد و آن دارای 38 صفحه و هر صفحه ای 18 سطر است البته بر خوانندگان محترم ثابت شد كه مرام كثیف بهاء از كجا سرچمشه گرفته و با دستیاری چه كسانی بر پا گردیده است بنابراین دیگر احتیاجی به بررسی در مرام بهائیت نیست، ولی برای اینكه بر فریب خوردگان بهائیت ثابت كنیم كه میرزا بهاء فاقد از همه چیز بوده، در عین حال ادعای پیغمبری و دین نموده، لذا به وعده خود عمل كرده، بررسی كامل در مرام وی می نمائیم،
تا آشكار گردد كه آن سه علامتی كه در پیش ذكر شد در این مدعی دین و نبوت وجود ندارد، یكی از آن سه علامت معجزه بود آیا میرزا بهاء معجزه دارد؟ این پیغمبر بر خلاف همه پیامبران، دارای
معجزه نبود، در قاموس او معجزه معنی و مفهومی نداشت، البته جهت داشت، چون فاقد از همه چیز بود، لذا منكر همه چیز شده كه از آن جمله انكار معجزه است، ما این مطلب را از پیش خود نمی گوئیم بلكه از كتاب فرائد یگانه مبلغ بزرگ و زبردست بهائیت ابوالفضل گلپایگانی استنتاج نموده ایم، وی در فرائد می گوید دعوی مدعی نبوت با چهار دلیل ثابت می شود، و آن چهار دلیل از این قرار است 1 - دعوت 2 - استقامت 3 - نفوذ 4 - تشریج شریعت و این چهار چیز در حضرت ابهی وجود داشت پس از كتاب فرائد گلپایگانی كه بزرگ ترین كتاب استدلالی بهائیان است، چنین استفاده می شود كه میرزا بهاء دارای معجزه نبوده، لذا برای اثبات دعوی او به چهار دلیل پوشالی تمسك كرده و آنها را اقوی دلیل بر اثبات دعوای میرزا بها می داند، مابعون خدا با دلائل بسیار بدیهی، چهار دلیل پوشالی او را رد می كنیم اما دعوت صرف دعوت، حقانیت مدعی را ثابت نمی كند، زیرا مدعیان دروغگو در جهان بسیار بوده و هستند بنابراین دلیل دیگری لازم است، تا به وسیله ی آن مدعی راستگو از مدعی دروغگو تمیز داده شود و آن دلیل همان معجزه است و بس اما استقامت استقامت در آغاز دعوت دلیل برای مدعی نبوت نمی شود، زیرا عقلا، استقامت، مرور و گذشتن زمان لازم دارد، در آغاز دعوت هنوز زمانی نگذشته تا معلوم گردد مدعی نبوت استقامت دارد یا ندارد علاوه بر آن در آغاز دعوت، مدعی نبوت، دلیل قانع كننده ای
ندارد، تا به وسیله ی آن مردم را قانع كند كه وی در دعوت خویش تا آخرین لحظات زندگانی استقامت خواهد داشت.

اما نفوذ: نفوذ هم در آغاز دعوت معنی و مفهومی ندارد چون مدعی نبوت در ابتداء دعوت خویش هنوز نفوذی در خلق نكرده و پیروانی پیدا ننموده تا آن را دلیل خود قرار داده، به رخ دیگران بكشد و بگوید دلیل بر صدق دعوت من نفوذ در این دسته از مردم است پس این سه دلیل گلپایگانی عقلا مردود و غیر قابل قبول است اما تشریع شریعت تشریع شریعت هم خود به خود از درجه اعتبار ساقط می شود زیرا تا صدق و راستی مدعی نبوت ثابت نشده هر قانونی و دستوری كه می آورد، مردود و از درجه اعتبار ساقط، است، علامت دوم صدق گفتار بود